گوشه ای ازجنگ  ایران  اعراق  و انقلاب

ناگهان برخاک ایران حمله ی شد بی حساب

با دوازده لشگر بسیارغنی ازصلاح واززره

کرد  هجوم بر مردمان   بیدفاع  او یک سره

از جنوب گردیده اشغال تا رسید گیلان غرب

دشمن بعثی چنان خوشحال مسرور از طَرب

میبرَند از پیر و بُرنا  میکشند ریز و دُرُشت

بانِسایون را تجاوز چونکه باشند توی  مُشت

قتل و غارت خُوف وحشت  مردمان بیدفاع

چونکه آماده نبودند جان خویش کردند فداع

غیرت مردوزنان مرگ میکردانتخاب نااسیر

ارتش بعث اعراق , بی غیرتانی مزد و گیر

دین و آئینی  نداشتند  اعتقادات  صفرِ  صفر

دشمن پارسی بُودند و شهوت و شادی  بفکر

شهر خُرَم  بود عروس  بندر ایران  زمین

ناجوان مردانه دشمن کردهجوم ازروی کین

مردمان در خواب بودند واعراقی حمله ور

برفلک میرفت صدای کودکان ازشور وشَر

توپ وتانک وسُرب داغ مانند باران بهار

برسر مردم فرومیریخت و صدام  افتخار

مدتی جانانه با جان خویش  کردن  دفاع

شهر خُرَم ناله ها و گریه  کرد. بر وداع 

یاری از هیچ  کس نیامد  بهریاران   جهاد

شهرخُرَم کرد سقوط و گریها ماندست بیاد

دست دشمن شانه برگیسوی خُرم شهرمان

خون چکید از قلب شهر دشمن بعثی درآن

سُرمِه ی چشمان خُرَم تیروترکش همچنان

در غریبی و  اسارت  مانده  است  ناتوان

ناگهان  بانگی  برآمد از خمینی   بزرگ

پس بگیرید شهرخرم راازآن چنگال گرگ

شدروان برسوی  جبهه مردم پیر وجوان

بهر آزادی  خُرَمشهر  خوب و  قهرمان

لشگری آمد پدید آماده شد بر کارو  زار

رفت بنیصدرلعین آمد علی خامنه با اختیار

برج فروردین شصت یکنام زهرا درمیان

حمله ی از سوی ایران ره بسوی  بعثیان

شُور و شادی عشق و پیروزی  به اوج

آنقدر نیرو فراوان  مثل دریا بود وموج

مدت دو ماه تلاش روز وشب با افتخار

دشمن بعثی گرفتار آمد است پایان  کار

سوم خرداد شصتیک طُرء گیسوی شهر

شانه شد با دست یاران  خودی بار دگر

کرد وطن آغوش بازدربغل بگرفت شهر

جای تیر و ترکشا درقلب اوتاابدمانده دگر

عسگری فهمیدهای اون زمون  فهمیده تر

جان خویش کردند فدا ازبهریاران دگر

 پاینده بادایران اسلامی برقرارباد حضرت امام خامنه ی

رهبر بزرگوار

تاریخ سوم خرداد یکهزارسیصد نود چهار

نویسنده وشاعرعلی عسگری

نمایش این کد فقط در ادامه مطلب برای قرار کد مورد نظر به ویرایش قالب مراجعه کنید